چکیده: 

هدف این مقاله، شناساندن یکی از شخصیت‌‌های ادبی منطقه‌ی کُردستان و شهرستان سقز، ملا عبدالکریم صائب « زاری » است و همچنین نشان دادن دستگاه معرفتی و اپیستمولوژیکی خاصی که شاعر در آن کار کرده و خلاقیت دارد که این منظومه و دستگاه منسجم نظری و فکری شاعر هم خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر یکی از رایجترین گفتمان‌‌های فکری و دینی در ایران و کُردستان یعنی تصّوف است. در این جستار نگارنده، مثلث توحید، پیامبر و طبیعت را در شعر زاری از این منظر مورد مدّاقه قرار داده است.

کلید واژه‌‌ها: تصوف، عرفان، نبوت، طبیعت، غزل، زاری، دیوان 

مقدمه:

  تصوف علی رغم دشمنی‌‌ها و کینه‌توزی‌‌ها و بدفهمی‌‌هایی که از آن می‌شود میراثی غنی، گرانبها و ارزشمند است. این میراث گرانبها وگنجینه‌ی شایگانی که به رایگان عرفای ما از خود به جا گذاشته‌اند به قول استاد دکتر زرّین کوب دارای جنبه‌‌های «شوم»و نحس و ناپسند نیز هست؛ هرچند این نامبارکی‌‌ها جزو ماهّیت و ذاتیّات عرفان و تصّوف و متون عرفانی و صوفیانه نیست، بلکه این امر بیشتر یا ناشی از کج‌فهمی‌‌ها و بدسلیقگی‌‌ها و خوانش‌‌های ناروا از متون قوی و قدرتمند صوفیانه و عرفانی است و یا ناشی از برخی از رفتارهای ناصواب و ناهنجار افرادی است که از مسیر اصلی و جاده‌ی طربناک عرفان و تصوف منحرف گشته‌اند. 

   طبیعتاً یکی از خاصیت‌‌های متن‌‌های قوی امکان خوانش‌‌ها متعّدد و متنّوع و گاه متعارض از آن‌‌هاست و با توجه به اینکه متن‌‌های عرفانی دارای ویژگی‌‌های به قول امبرتو اکو «متن باز» هستند امکان خوانش‌‌های متعارض از آن‌‌ها بسیار زیاد است . از همین قرآنی که داعیه‌ی اصلی آن هدایت انسان‌‌ها برای رسیدن به سعادت است، بسیاری از انسان‌‌ها به خاطر بدفهمی از آن، گمراه و تیره‌بخت شده‌اند، همچنانکه خود کلام باری به این خصوصّیت خویش این چنین تصریح دارد که «يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا»[بقره‌:26] و چه زیبا مولانای رومی در این بار می‌فرماید: 

زانکه از قرآن بسی گمره شدند    زین رسن قومی درون چه شدند

  عرفان و تصوف اسلامی و اصیل، علی رغم ادعاهای گزافی که آن را بی‌سبب به مانویت، هندوئیسم، مسیحّیت و... انتساب می‌دهند، ریشه‌ای اسلامی و قرآنی دارد و به تعبیر عین‌القضات همدانی اگر عروس قرآن بر ما پرده بنماید، بسیاری از آن سخنانی را که در اقوال صوفیان هست در قرآن مجید هم خواهیم یافت. اما ما معذوریم که به قول حضرت ایشان « هرگز کهیعص بر ما جلوه‌ای نکرده است تا قدر عشق را بدانیم » 

  باری ما چه اسلام و به تبع آن عرفان و تصوف را دینی برای کُردها بدانیم و چه به تعبیر نویسنده‌ و شاعر کرد عراقی، «بختیار علی» دین و یک سلسله افکار و باورها در میان کردها، این نکته انکارناپذیر است که این دین اسلام و مکتب تصّوف سال‌‌هاست در میان ما کردها وجود داشته و بدون شک منشأ خدمات و حسنات بیکرانی نیز برای ما بوده است. اگر اسلام و عرفان هیچ خدمتی را به ما کُردها نکرده باشند، هرگز نمی‌توانیم پرورش این همه اندیشمند دینی و روحانی را که هر کدام گنجینه‌‌های فکری و علمی بزرگی هستند- و امروز در این محفل به تکریم و بزرگداشت یکی از آن‌‌ها نشسته‌ایم - انکار کنیم. 

  یکی از همین عالمان و شاعرانی که در دامان اسلام و عرفان پرورش یافته است مرحوم ملا عبدالکریم زاری است. در مورد این شاعر بزرگ گفتنی‌‌ها زیاد است و دیوان ارزشمند او قابلیت آن را دارد که بر آن شرح‌‌ها و تفسیرها نوشته شود و آن هم شرح‌‌ها و تفسیرهای عالمانه و نه احساسی و مناسبتی، به صورتی که بایستی در این تفسیر و تحلیل‌‌ها جنبه‌‌های علمی و تحلیلی آن‌‌ها بر جنبه‌‌های تجلیلی بچربد و نقادانه و منصفانه آثار این شاعر بزرگ در بوته‌ی نقد و تحلیل و تفسیر قرار گیرد و این خوانش‌‌های تحلیلی و انتقادی هم به نفع پیشرفت و حرکت فکر و فرهنگ ماست و هم تجلیلی بایسته و شایسته‌ی شأن استاد و شاعر بزرگی چون ایشان. 

  بنده در این مقال و مجال تنگ به چند سه مورد از محوری‌ترین موتیف‌‌ها و درون‌مایه‌‌های شعر زاری اشاره خواهم کرد و بحث مفصّل و مستوفا را به فرصت‌‌ها و مجال و مقالی دیگر واگذار می‌کنم.

1)  توحید در شعر زاری: 

 بحث توحید باری علی رغم سادگی آن، یکی از پیچیده‌ترین مباحث در حوزه‌ی کلام و عقاید اسلامی است به گونه‌ای که متکلمّان و متفکّران اسلامی در همین شعار رهایی بخش اسلام یعنی توحید هم وحدت نظر ندارند و وجود مکاتب کلامی متعددی چون اشاعره، معتزله، ماتریدیه، شیعه، مجسمه، مرجئه و همه و همه خود گواه اختلاف امّت محمد در اصلی‌ترین شعار دین و برخی دیگر از مسائل مربوط به دین چون کتاب خدا و ... است. 

  علاوه بر آن نوع توحیدی که فقیهان و متکلمان ما از آن سخن می‌گویند، عرفای مسلمان هم از توحید، قرائت‌‌ها و برداشت‌‌های تازه و متنوعی دارند؛ توحید افعالی، وحدت شهود و نهایتاً وحدت وجود از مهمترین اقسام توحیدهای عارفانه و صوفیانه است وخود صوفیان معتقدند که در بحث توحید مردم همه مدیون و عیال صوفیان‌اند (الناس کلهم فی التوحید عیال علی الصوفیه). براساس دیدگاه وحدت وجودی که محی‌الدین ابن‌عربی از قائلین و مدافعین آن بود - و البته برخی فقیهان قائلین به آن را کافر و مرتد می‌دانند- در جهان هستی غیر از خدا هیچ چیزی لیاقت و شایستگی آن را ندارد که دم از وجود و هستی بزند « لیس فی الدار غیرنا، دیّار» هرچیزی که وجود دارد خداست و به تعبیری رساتر « این خداوند نیست که در جهان هست بلکه جهان در خدا وجود دارد. » 

   با مطالعه‌ی دقیق اشعار زاری به خوبی متوجه خواهیم شد که این شاعر و روحانی بزرگ کُرد نیز با دیدگاه‌‌های کلامی و صوفیانه در مورد توحید به خوبی آشنا بوده و در برخی از اشعار خود به آن‌‌ها اشاره دارد. زاری بنا به قول خود از لحاظ اصول عقاید کلامی اشعری است « له ئوسولیشدا له نوقسان به‌رین  چونکه تابیعی شێخی ئه‌شعه‌رین » والبته خداشناسی وتوحید زاری از صبغه‌‌های صوفیانه و عرفانی خالی نیست و حتی او در این وادی تا مقام و مرحله‌ی وحدت شهود می‌رسد؛ ولی او را مجال و شاید جرأت پرواز در وادی وحدت وجود هرگز نبوده است. 

 زاری در خداشناسی خود غیر مستقیم به برخی از برهان‌‌های بزرگ خداشناسی و هستی‌شناسی چون برهان« صدیقان» و برهان «ان» و برهان«لم» هم اشاره دارد و طبیعت و انسان را بر اساس برهان«ان» معلول‌‌های بزرگ و واضحی می‌داند که از وجود علت اصلی خود به صراحت سخن می‌گویند. 

   « دیقه‌تێ که له‌م شه‌و و ڕۆژه که ئه‌م دێ ئه‌و ئه‌ڕۆ 

   ڕێگه‌ی ئاسانه حه‌ق ناسی به لاڕێدا مه‌ڕۆ 

   ئاشه‌وانێکی هه‌یه ئه‌م ئاشه زاری سه‌ربه‌خۆ 

  ناگه‌رێ به‌م جۆره بی نه‌قس و خیله‌ل بێ ئاشه‌وان »

 زاری علی رغم باور برخی فیلسوفان مشائی که طبیعت و موجودات را فقط در ایجاد وابسته به خدا می‌دانستند و در حرکت و صیرورت مستقل و آزاد می‌دانستند چنانکه ابوعلی می‌گوید: « ما جعل اللهُ المشمشةَ مشمشة بل اوجدها» یعنی خدا زردآلو را زردآلو نکرده است، بلکه زرد آلو را ایجاد کرده است.» او بر اساس باور به توحید افعالی علاوه بر ایجاد و ابداع خداوند همچنین تمام شدن‌‌ها و حرکت‌‌ها را در انسان و طبیعت و فصل‌‌ها از خدا می‌داند.

«گیانه‌که‌م جا خۆ نیانه ئه‌م فسوو له ئیختیار

هه‌ل ئه‌سوورن هه‌ر چلونی مه‌یلی بی په‌روردگار

وه‌ک من و تو عاجز و بی ده‌سته‌لاتن بێگومان » ص 173

  سخن گفتن از توحید با این درجه از یقین و این اشعار باور ساختی (make belive) حقیقتاً شاهکار و مایه‌ی عبرت و حیرت است و آن هم خصوصاً در زمانی که توحید و دین و معنویت از طرف بسیاری از ایدئولوژی‌‌های فلسفی و علمی جدید همچون ماتریالیست‌‌ها، تکامل‌گرایان و پوزیتیویست‌‌ها شدیداً مورد انتقاد قرار می‌گرفت. 

  در جهان غرب اگرچه زنگ مخالفت با دین و خصوصا مذهب از قرن هفدهم به صدا در آمد. اما در قرن هیجدهم این امانوئل کانت بود که در عرصه‌ی فلسفه و با پشتوانه‌ی فلسفی و علمی نسبتاً قوی، بسیاری از برهان‌‌های خداشناسی همچون وجودشناسی دکارتی، هستی‌شناسی ولف و غایت‌شناسی ریماروسی را به محاجّه کشید و با دادن برچسب تألیفی بودن، گزارهای دینی را بی‌معنی اعلام نمود. بعد‌‌ها البته پوزیتیویست‌‌ها پروژه‌ی کانت را تکمیل کردند و دین را وابسته‌ی به جهان سنت قلمداد نمودند به صورتی که جامعه‌شناسی چون اگوست کنت دینی را مربوط به دوران اولیه‌ی زندگی بشر قبل از عصر فلسفی و اثباتی و علمی می‌دانند. 

 به درستی برای من معلوم نیست که زاری چقدر عمیق و دقیق و تا چه اندازه با این افکار جدید که رنگ مخالفت با دین را داشته‌اند آشنا بود است و چقدر این همه سخن گفتن او از توحید در تقابل با این باورهای الحادی بوده است اما این نکته مسلم است که ایشان نیز مثل بسیاری از روحانیت زمان، غیر مستقیم این نواهای مخالف با دین را از زبان قائلین و طرفداران به این مکتب‌‌ها شنیده است. امری که زمانی در ایران مد روشنفکری شده بود وخیلی‌‌ها برای این که از قافله عقب نمانند چند جمله‌ای ناقص و ناتمام و مغلوط را از سردمداران این افکار همچون فویرباخ، مارکس، انگلس، نیچه و... شنیده بودند و با همین جمله‌‌های قصار باورهای ریشه‌دار مردم را به معنویت و دین به چالش می‌کشیدند . استاد هه‌ژار در خاطرات خود می‌نویسد که یک بار «در تبریز و هنگامی که در بیمارستان روس‌‌ها بودم با «نمازی» نامی که مسئول شهربانی بود چند روزی در یک اتاق بستری بودیم. در یکی از روزها نمازی به کمونیست بودن خود اقرار کرد و من هم گفتم که من هم کمونیستم اما وقتی از من در مورد معنی این واژه پرسید هیچ کدام مان معنی آن را درست نمی‌دانستیم. » و طرفه اینکه که این مدها و اداهای روشنفکری و اسنوبیستی حتی شاعران روحانی و معتقدی همچون هیمن، قانع و برخی از شعرای بزرگ معاصر ما را هم برای مدت کوتاهی تحت تأثیر قرار داده بود و در اشعار آن‌‌ها البته مدایح بی‌صله در مورد سردمداران اردوگاه چپ و مارکسیسم همچون لنین، استالین، مارکس، انگلس و... کم نیست. 

  ایمان زاری به خداوند آن قدر قوی و محکم بود که به هیچ وجه تحت تأثیر این تب‌‌های ماتریالیستی قرار نگرفت و همچنان با تکیه بر کلام و فقه سنتی خویش بر ایمان خود استوار ماند و در طریقت خود حتی یک بار هم پای او نلغزید و همچون بید محکمی هرگز در برابر این سموم گزنده و مهلک نلرزید.

2)  سیمای پیامبر اسلام در شعر زاری: 

  عشق به پیامبر مکرم اسلام و توجه به جنبه‌‌های مهربانانه و کریمانه و عاشقانه‌ی آن حضرت یکی از ویژگی‌‌های ادبیات عرفانی و خصوصاً عرفان عاشقانه است. عرفا و صوفیان بزرگ ایرانی و اسلامی احترام و منزلت زایدالوصفی برای حضرت محمد قایل بودند و این احترام آن‌‌ها بیشتر ناشی از ویژگی‌‌های متعالی و انسانی خاصی بود که در آن حضرت وجود داشت. مولانای رومی وقتی نام پیامبر را می‌شنید ناخود آگاه قیام می‌کرد وبا گفتن این عبارت که « نامت بماند جاودان ای نام ما زنده به تو » نهایت محبت و ارادت خود را به حضرتش نشان می‌داد. ابن عربی در کتاب مستطاب فصوص الحکم در فص بیست و هفتم به نام فص کلمه‌ی محمدیه با احترام و اعجاب از تثلیث محمدی مبنی بر علاقه‌ی حضرتش به عطر و زن و نماز سخن می‌گوید و آخوند ملا صدرای شیعی با توجه به نظریه‌ی حرکت جوهری خود در صدد اثبات بی‌سایه بودن حضرت محمد است و کمتر عارف بزرگی است که در سخنان و اخلاق و منش پیامبر تأویلات و کشفیات شخصی و منحصر به فرد نداشته باشد و به قول خود صوفیان دارای مستنبطات نباشد. فی المثل مولانا در کتاب فیه مافیه «امی» بودن پیامبر را نه به معنی بی‌سوادی آن حضرت بلکه به عنوان علم دانی و باسوادی مادرزادی و غیر مکتسب پیامبر می‌داند. 

  در شعر زاری عشق به پیامبر اسلام مثل آب دریا موج می‌زند و با ضرس قاطع می‌توان گفت که بعد از احمد  کور، زاری یکی از عاشقترین و مشتاقترین شاعران کُرد به شخصیت پیامبر اسلام است. زاری چه در آن شعرهای که مستقیماً از پیامبر نام می‌برد و اخلاق و رفتار و گفتار و ایمان و صداقت و عطوفت او را می‌ستاید و چه حتی در شعرهای عاشقانه و غنایی خود،آن جاهایی که مستقیما از معشوق‌‌های مجازی و زمینی سخن می‌گوید همه جا نام پیامبر و یاد و روش و منش نبوی ایشان دیده می‌شود وحتی ستایش او از قشر نسوان چونان چهره‌‌هایی جلیل و قابل تجلیل به عنوان معشوق از صبغه‌ی نبوی و محمدی خالی نیست. 

« ده‌که‌م داوا و ته‌مننای ویسالت 

 له ڕۆحی پاکی سوڵتانی مه‌دینه » 

  به نظر می‌رسد زاری سخن گفتن از غزل و معشوق‌‌های مجازی و زمینی را هرگز خلاف روش و منش و شریعت محمدی نمی‌داند و ابن عربی آسا « مراه را مرآه خدا یعنی زن را آینه‌ی تجلی خداوند می‌داند. 

  در توصیفات و تمجیدهای که زاری از پیامبر به عمل می‌اورد به دو ویژگی ایشان خیلی اشاره می‌کند، نخست ویژگی رحمه للعالمین بودن پیامبر و دوم بحث شفیعی پیامبر و امکان توسل به اوست. 

 « زاریا داوا له باری با بکه‌ین   

 دایه نی ئه‌ومان بخاته ده‌س مه‌گه ر 

بێته مه‌یدانی تکا خواهیش بکا   

بۆ خه‌لاسیمان له زیندانی سه‌قه‌ر 

•   

 « زاری وه‌ره با بێژین بۆ خاتری ئه‌م زاته 

  یا ره‌بی بمانبخشه ئه‌و شافیع و تۆ ره‌حمان 

•   

نامه پر مه‌عسیه‌ت و خاڵی له تاعه‌ت چاره شووم 

 نه‌فسی ئه‌مماره و هه‌وا دوو دوژمنن که‌وتونه دووم 

غه‌یری تۆ دامانی کێ بگرم ئه‌تۆ جێگه‌ی ره‌جای 

  زاری در توصیف سیمای صادق پیامبر مکرم اسلام از زبان و بیان و تعبیرات و تمثیلات صوفیانه استفاده می‌کند و البته این دلیل نمی‌شود که خود او را نیز صوفی و یا وابسته به سلسله‌‌های تصوف خاصی بدانیم و تا جایی که من اطلاع دارم زاری به طور رسمی و مستقیم مرید هیچ کدام از سلسله‌‌های عرفانی و صوفیانه همچون قادریه و نقشبندیه و... نبوده است هرچند در دیوان او از عرفا و صوفیان منطقه و پیروان آن‌‌ها هم شکر و جود دارد هم شکایت. 

  « گۆشه‌ی کڵاوی ده‌روێش گه‌یشته مه‌رته‌به‌ی ماه  

  ئه‌یوانی بوو به که‌یوان به‌‌هاتنی «عه‌لی شاه» 

3)  طبیعت در شعر زاری 

زاری بدون شک یکی از شاعران طبیعت‌گرای بزرگ کرد است؛ طبیعت برای زاری از یک طرف خاستگاه الهام و شعر و توصیف و تصویر و خلاقیت است و از طرف دیگر تابلوی زیبایی است که به دست خالقی توانا و مدبر آفریده شده است. طبیعت‌گرایی زاری البته نه تنها با مکتب‌‌های طبیعت‌گرایانه‌ی غربی تشابه و تناسب ندارد بلکه کاملاً در تقابل و تضاد با آن‌‌هاست. اگر طبیعت‌گرایان غربی در تعریف انسان و طبیعت به انکار روح و معنویت رسیده‌اند و کسی چون نیچه مهمترین اکتشاف قرن جدید را اثبات این نکته می‌داند که انسان روح نیست بلکه یک سلسله عصب است! اما زاری نگاهی معنوی و روحانی به طبیعت دارد و حتی دیدگاه‌‌های طبیعت‌گرایانه‌ی او از فیلسوفان چون ابن‌سینا که طبیعت را در صیرورت و شدن رها و مستقل می‌دانستند روحانی‌تر و معنوی‌تر است. 

  در بیشتر شعرهایی که زاری در مورد فصول چهارگانه و طبیعت سروده است، گریزی آگاهانه و عامدانه به صانع و سازنده‌ی طبیعت وجود دارد و ایشان دل بستن و فریفته شدن به زیبایی‌‌های طبیعت را به علت فانی بودنشان ناروا می‌داند. 

زاری در بند آخر شعر زیبایی که در مورد بهار سروده است و در آن با اعجاب و شیفتگی و حیرت از بهار و زیبایی‌‌های طبیعت سخن می‌گوید اما در پایان مخاطب را متوجه فانی بودن تابلوی سبز بهار هم می‌کند.

  « عومری عه‌زیز «زاریا» وه‌کو به‌‌هار فانیه 

 به‌شه‌ر به‌شی فه‌نایه بو فه‌نایه بو به‌قا نیه 

  به‌‌هاری سال ئه‌گه‌ر به‌‌هاره، ‌‌هاره بی جه فانیه 

 به‌‌هاری ئیمه خوشه چونکه یادی یاری جانییه» 

نتیجه‌گیری: 

زاری یکی از شاعران بزرگ معاصر کرد است که دارای منظومه‌ی فکری روشن، مشخص و معینی است. در این منظومه‌ی بزرگ مرکزیت همچنان در اختیار معنویت و توحید است و تمامی شعرهای شاعر از وصف طبیعت گرفته تا غزلیات عاشقانه و رباعیات او همه و همه به دور محور توحید در حرکت‌اند. به توجه به باور عمیق شاعر به توحید و خداوند، کلام باری و پیامبران و فرستادگانش از جمله پیامبر اسلام در شعر زاری دارای اهمیت ویژه هستند. 

آن دستگاه معرفتی و اپیستمولوژیکی که زاری درداخل آن خلاقیت دارد ساخته‌شده‌ از اسلام، عرفان و تصوف است؛ به صورتی که ما چه زاری را در عمل صوفی بدانیم و چه وی را شاعری غیر صوفی تلقی کنیم باز زبان و بیان او عرفانی و صوفیانه است هرچند از آن مستنبطات و شطحیاتی که در اشعار و افکار عرفا و صوفیان بزرگ هست در شعر او خبری نیست. 

  در پایان به روح بزرگ شاعر توحیدی و محمدی و طبیعت‌گرا و انساندوست و عارف مسلک و وطندوست و عاشق و صادق کُرد ماموستا زاری درود می‌فرستم و امیدوارم خداوند روح او را قرین رحمت خود گرداند و او را با پیامبر مکرم اسلام که زاری قلباً و لساناً به او عشق می‌ورزید در قیامت کبری محشور گرداند.

*كارشناس ارشد ادبيات فارسي (مدرس پيام نور سقز)